loading...
دانلود آهنگ جدید - دانلود فیلم جدید - دانلود رایگان
آخرین ارسال های انجمن
مدیر سایت بازدید : 254 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

 

الناز شاکردوست را چه کسی به سینما معرفی کرد؟

 

الناز شاکر دوست

 

این فیلم که در ژانر وحشت ساخته شده در حالی موفق به اکران عمومی شده است که از عمر ساخت آن بیش از هشت سال می‌گذرد و از سال ۱۳۸۲ تاکنون موفق به نمایش نشده است.

 

 “اینجا آخر دنیا است” با بازی الناز شاکردوست، محمدرضا زحمتکش، الناز صادقی، بیتا راستگو، امید متقی، الهه سلطان‌آبادی، عباس رحیمی، مژگان مینایی و …

 

 داستان دختر دانشجویی به نام گلرخ است که پس از مرگ برادرش سعی می‌کند با شرکت در کلاس‌های انجمن روح، با روح برادرش ارتباط برقرار کند. اما در این حین روح‌های سرگردان دیگری هم پیدا می‌شوند و او را مورد اذیت و آزار قرار می‌دهند.

 

داستان اما از سفر عده‌ای از دانشجویان شروع می‌شود که در ویلایی در شمال گرد هم می‌آیند و به مرور تجربیات ترسناکی را تجربه می‌کنند که با قتل هم گره می‌خورد…

 

مسعود مشتاق، تهیه کننده این فیلم گفت: زمانی که ما کارمان را شروع کردیم زمزمه‌های ساخته شدن “گل یخ” شنیده می‌شود و اتفاقا در همان زمان راش‌های فیلم ما در شکوفا فیلم توسط کیومرث پوراحمد دیده شد و الناز شاکردوست از این طریق برای آن فیلم انتخاب شد. حتی در مورد فیلم “عروس فراری” هم من با بهرام کاظمی که همسایه‌مان بود درباره الناز شاکردوست صحبت کرده و او را معرفی کردم.

 

وی اشاره کرد: با این حساب نقطه آغازین حرکت حرفه‌ای الناز شاکردوست و بسیاری از دوستان در این فیلم، از فیلم “اینجا آخر دنیا است” بود.

مدیر سایت بازدید : 288 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

مهناز افشار: خداحافظی ام از دنیای بازیگری نزدیک است. به گزارش شبکه ایران، مهناز افشار درگفت‌وگویی با انتقاد از فریدون جیرانی اعلام کرده است که قرار بوده در برنامه نقد وتحلیل فیلم "قصه پریا" در برنامه هفت حضور پیدا کند اما پس از ممانعت حضور وی درتلویزیون تنها چند دقیقه قبل از شروع برنامه به وی اجازه حضور داده‌اند. افشار دراین گفت‌وگو از رد کردن پیشنهاد بازی در فیلم "درباره الی"، خداحافظی از سینما،اقدام عجیبش در مراسم اختتامیه فیلم فجر و... توضیحات جالبی داده است که بخش‌هایبرگزیده آن را به نقل از مجله 24 می‌خوانید.



مهناز افشار

فقط گفتم ای وای. آقای کیمیایی!...
وقتی فیلم "رئیس" را دیدم فقط گفتم: "ای وای. آقای کیمیایی! کاش داستان استخوان‌بندی جدی و محکم‌تری داشت" ولی اسم آقای کیمیایی و سابقه و تجربه‌اش برای من مهم بود و واقعا خوشحالم فیلمی از ایشان در کارنامه‌ام دارم. با این همه غصه می‌خورم که چرا در فیلم دیگری از او بازی نکرده‌ام. چرا "رئیس" باید سهم من باشد.

من آدمی نیستم که بازیچه شوم
من سناریوی "قصه پریا" را خوانده‌ام و در آن هم بازی کرده‌ام. ولی متاسفانه آقای جیرانی توی برنامه "هفت" نشستند و گفتند قصه فیلم چیز دیگری بوده. این را می‌گویم چون آقای جیرانی کارگردان مورد علاقه‌ام است و خودش هم می‌داند و بارها هم به خودش گفته‌ام آقای جیرانی شما جزو کارگردان‌هایی هستید که جلوی دوربین شما راحتم. اما وقتی دعوت می‌شوم به برنامه هفت و بعد می‌گویند شما نمی‌توانید به تلویزیون بیایید من آدمی نیستم که بازیچه شوم.

حرفی که آقای فراستی می‌زد کاملا درست بود
آقای جیرانی چرا قصه فیلم عوض شد؟ آقای فراستی دارد قصه را تعریف می‌کند اما آقای جیرانی یک قصه دیگر را تعریف می‌کند. خب وقتی همه چیز اینقدر تغییر می‌کند دیگر چه می‌شود گفت؟ تمام آن سکانس‌ها که در فیلم می‌بینید در فیلمنامه هم بود اما نمی‌دانم در مونتاژ یا جابه‌جایی صحنه‌ها دیگر قصه اولیه را نداشت. حرفی که آقای فراستی می‌زد کاملا درست بود او می‌گفت انگار من و مصطفی زمانی و باران کوثری یک تابلو تبلیغاتی مبارزه با اعتیاد را برداشته‌ایم و راه می‌رویم.


ذکرهایم را گفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم
من همیشه می‌گفتم بی‌انصاف‌ها! 15 سال است دارم کار می‌کنم، حتی یک فیلم خوب نداشته‌ام که کاندیدایم کنید؟ وقتی به من گفتند امسال برای "سعادت آباد" کاندید شده‌ای سر صحنه فیلم برف روی کاج‌ها بودم. آن روزها حسابی خسته بودم. وقتی به من زنگ زدند و گفتند کاندید هستی خیلی خوشحال شدم. ذکرهایم را گفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. اینها را می‌گویم که بدانید چه حالی داشتم.


آمده‌ایم جایی که ادعا می‌کنیم آدم‌های روشنی هستیم
همان زمان آقای میری زنگ زدند و تبریک گفتند. البته یکسری صحبت‌هایی شد که من را به عنوان بازیگر آن فیلم خوشحال نکرد. از من جزئیات نخواهید؛ ولی من را خوشحال نکرد و آن حال خوب را از من گرفت. وقتی هم وارد سالن سینما شدم آنقدر جو آنجا سنگین بود که باورم نمی‌شد. می‌خواستم آنجا خدا آنقدر به من انرژی می‌داد که آنجا فقط می‌گفتم: "آمده‌ایم جایی که ادعا می‌کنیم آدم‌های روشنی هستیم. بیایید بی‌خیال خط و جریان و رنگ و جناح به هنر احترام بگذاریم."
باور کنید نزدیک بود سه بار بخورم زمین
توی این شرایط اسم من را خواندند باور کنید نزدیک بود سه بار بخورم زمین. فقط می‌گفتم خدایا کمک کن نخورم زمین. از قبل هم روی کاغذ چیزهایی نوشته بودم که روی سن بخوانم. اول یاد خدا بود، بعد یاد خانواده
ام و بعد هم می‌خواستم جایزه‌ام را به پدرم تقدیم کنم که عاشقانه دوستش دارم و در ادامه هم می‌خواستم جایزه را به عوامل "سعادت‌آباد" تقدیم کنم و آخر هم برای ایران آرزوی صلح و آبادی آرزو کنم. رفتم بالا و آنجا فقط از مادرم تشکر کردم؛ پدرم و سعادت‌آباد را یادم رفت.
از آقای فرهادی بپرسید برای فیلم درباره الی...تا دقیقه 90 منتظر من بودند یا نه؟
سوءتفاهمی که ایجاد شد این بود که ما- یعنی آدم‌هایی مثل من و ویشکا آسایش و... که نامزد جایزه بودیم- چون سر صحنه فیلم آقای پیمان معادی بودیم و می‌دانستیم چه اتفاقی دارد برای فیلم آقای فرهادی در برلین می‌افتد می‌خواستیم تبریکی به آنها بگوییم. من به عوامل "جدایی نادر از سیمین" تبریک گفتم و از آنها تشکر کردم. عده‌ای گفتند که مهناز افشار این کار را کرده که آقای فرهادی برای فیلم بعدی‌اش او را انتخاب کند. از آقای فرهادی بپرسید برای فیلم درباره الی... تا دقیقه 90 منتظر من بودند یا نه؟ اما چون آنها با بازیگر دیگری قرارداد بسته بودند من گفتم خوب نیست این کار را بکنم. پس من اگر می‌خواستم در فیلم آقای فرهادی بازی کنم آن موقع این کار را می‌کردم. من به آن فیلم احترام گذاشتم.


باز هم کار مدل مهناز افشار انجام دادم
خیلی احمقانه است اما واقعا اسم پدرم و سعادت آباد را یادم رفت روی سن بگویم. وقتی آمدم پایین و روی صندلی نشستم به خودم گفتم که من چرا این حرفها را نگفتم؟ خلاصه باعث سوء‌تفاهم شد. بخصوص از طرف آقای همایون اسعدیان که فکر می‌کرد من دارم سیاست به خرج می‌دهم و برای آینده‌ام سرمایه‌گذاری می‌کنم. فکر می‌کنم اعلام این مسئله از طرف ایشان کار بدتری بود. من الان در 34 سالگی‌ام دارم به این فکر می‌کنم که یک کارنامه خوب و پربار داشته باشم و بگویم خداحافظ. خیلی دغدغه فیلم‌های بعدی‌ام را هم ندارم. اما برای آقای میری می‌خواستم توضیح بدهم. همان شب دیدمشان و به‌شان توضیح دادم. اما فکر کردم کافی نیست و به آقای جیرانی زنگ زدم و گفتم می‌خواهم بیایم و در هفت و توضیح بدهم. باز هم کار مدل مهناز افشار انجام دادم؛ رفتم و گفتم ببینید من هول شده بودم. این هم برای آقای میری باعث سوء‌تفاهم شد. اما من همین‌جا اعلام می‌کنم هیچ نیتی پشت این کار نبوده و من سعادت آباد را واقعا دوست دارم.


آقای فرهادی قبل از اینکه با گلشیفته فراهانی صحبت کنند دنبال من بودند
من آن زمان ایران نبودم و آقای فرهادی به گفته خودشان قبل از اینکه با خانم گلشیفته فراهانی صحبت کنند دنبال من بودند و من را پیدا نمی‌کردند. دوستان عزیزی هم که تلفن من را در خارج از کشور داشتند به ایشان شماره نداده بودند. وقتی به ایران برگشتم آقای فرهادی با خانم فراهانی حرف زده بود. اما همان وقت مشکلاتی برای گلشیفته پیش آمده بود. به آنها گفته بودند اگر خانم فراهانی بازی کند فیلم اجازه پخش نخواهد گرفت و آقای فرهادی و عوامل فیلم خیلی پشت خانم فرهانی بودند اما گلشیفته هم نگران بود نکند به خاطر او فیلم به مشکل بر بخورد. آقای فرهادی به من گفت ما که از اول به دنبال تو بودیم. حالا هستی؟ گفتم نه! گفتم بروید و مطمئن باشید مشکلی پیش نمی‌آید. الان هم خوشحالم گلشیفته آن نقش را بازی کرد. چون فکر می‌کنم آدم‌ها وقتی در جایشان قرار می‌گیرند دیگر آنجا مال آنهاست.

 

 




مهناز افشار

 

خداحافظی و ورود به دنیای نویسندگی
اگر بخواهم از بازیگری خداحافظی کنم که خیلی هم نزدیک است، همیشگی خواهد بود. نمی‌توانم دوباره برگردم و دوباره خداحافظی کنم. بازیگری برای من مثل مجسمه‌ای است که در وجودم ساختمش فکر می‌کنم اگر بعد از این که آن را ساختم به‌ش دست بزنم کاملا خراب می‌شود. عکاسی بلد نیستم و کارگردانی هم نمی‌توانم بکنم. تدوین و فیلمبرداری نزدیک‌تر است به من. اما احتمال این‌که نویسنده شوم بیشتر است. مدتی است که نیمه‌شب‌ها چهار خطی از ذهنم عبور می‌کند و یادداشت می‌کنم و حالا تصمیم گرفته‌ام دست‌نوشته‌هایم را به صورت کتاب چاپ کنم. نمی دانم چرا به نویسندگی علاقه مند شده ام. وی ادامه داد: شاید چون خواهرم شعر می گوید و برادرم نقاش است و من استعداد هنری ندارم! این هم چند وقتی است که به ذهنم می آید و باورتان نمی شود.

 

مجموعه آثار مهناز افشار:
دوستان (علی شاه حاتمی، 1377) - شیرهای جوان (محسن محسنی نسب، 1378) - شور عشق (نادر مقدس، 1378) - خاکستری (مهرداد میرفلاح، 1379) - نگین (اصغر هاشمی، 1380) - دختری در قفس (قدرت الله صلح میرزایی، 1381) - 13 گربه روی شیروانی (علی اکبر عبدالعلی زاده، 1382) - زهر عسل (ابراهیم شیبانی، 1382) - کما (آرش معیریان، 1382) - سالاد فصل (فریدون جیرانی، 1383) - آکواریوم (ایرج قادری، 1384) - کارگران مشغول کارند (مانی حقیقی، 1384) - چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرم پور، 1384) - آتش بس (تهمینه میلانی، 1385) - محاکمه (ایرج قادری، 1385) - تله (سیروس الوند، 1385) - رئیس (مسعود کیمیایی، 1385) - تسویه حساب (تهمینه میلانی، 1386) - کلاغ پر (شهرام شاه حسینی، 1386) - انعکاس (رضا کریمی، 1386) - پوپک و مش ماشاالله (فرزاد موتمن، 1387) - شیرین (عباس کیارستمی، 1387) - دعوت (ابراهیم حاتمی‌کیا، 1387) - شبانه‌روز (امید بنکدار، کیوان علیمحمدی، 1387) - طبقه سوم (بیژن میرباقری، 1388) - پسر آدم، دختر حوا (رامبد جوان، 1388) - خاطره (نادر طریقت، 1388) - امشب شب مهتابه (محمدهادی کریمی، 1388) - سعادت‌آباد (مازیار میری، 1389) - قصه پریا (فریدون جیرانی، 1389) - برف روی کاج‌ها (پیمان معادی، 1389) - یه عاشقانه ساده (سامان مقدم، 1389) - هیچ كجا هیچ كس (ابراهیم شیبانی، 1390) - پل چوبی (مهدی كرم پور، 1390) - گمشده (مجموعه تلویزیونی، 1376).

 



مهناز افشار


وی پس از چند بار ناکامی در رسیدن به سیمرغ بلورین، سرانجام توانست با بازی در فیلم سعادت‌آباد به کارگردانی مازیار میری، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از بیست و نهمین جشنواره فیلم فجر (۱۳۸۹) را کسب نماید. همچنین مهناز افشار در سی‌امین جشنواره فیلم فجر (۱۳۹۰)، دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن بخش نگاه نو، برای بازی در فیلم برف روی کاج‌ها به کارگردانی پیمان معادی را از آن خود کرد.
مهناز افشار در کودکی خیلی شیطنت می کرد و همیشه دوست داشت بوفه دار مدرسه باشد، یک بار بخاطر شیطنت های فراوانش دو روز از مدرسه اخراج شد، عاشق آتاری مخصوصا بازی دزد و پلیس بود و ... به تماشای کارتون علاقه فراوانی داشت و از سیندرلا، صدویک سگ خالدار، پلنگ صورتی، مورچه و مورچه خوار، سند باد، باربا پاپا، بامزی، هاچ زنبور عسل، خانواده دکتر ارنست و جودی ابوت بعنوان کارتونهای دوست داشتنی کودکی اش یاد میکند. رشته تحصیلی مهناز افشار در دبیرستان علوم تجربی بود و برای ادامه تحصیل بمدت چهار سال در یک موسسه غیر انتفاعی به تحصیل در رشته تدوین پرداخت.
مهناز افشار با فیلم (دوستان) به کارگردانی علی حاتمی در سال
۱۳۷۷ به سینما راه یافت به اتفاق محمد رضا گلزار با حضور در فیلمهای (کما)، (زهر عسل)، (۱۳ گربه روی شیروانی)، ( تله)، (آتش بس) و (کلاغ پر) به نوعی میتوان گفت که یک زوج هنری تشکیل داده بودند. شایان ذکر است که فیلمهای یاد شده همگی از پر فروشهای زمان خود بوده اند.
به اعتقاد مهناز افشار بازی رئال خیلی سخت تر از انواع دیگر است در حالیکه مخاطبان سینما به دیدن وی در فیلم هایی که صرفا گیشه را مد نظر داشتند عادت کرده بودند، مهناز افشار با ایفای نقش کوتاهی در فیلم "سالاد فصل" نشان داد که توانایی هایش بسیار بیشتر از حضور صرف در این فیلمهاست و با بازی در (آتش بس) مهر تاییدی بر این مدعا زد برای قبول یا رد یک پیشنهاد با تهمینه میلانی، فریدون جیرانی و محمدرضا شریفی نیا همیشه مشورت میکند و اعتقادی به داشتن مدیر برنامه ندارد.
مهناز افشار حضور در "دعوت" حاتمی کیا را برای خودش اتفاق بزرگی میداند و از این اتفاق ابراز خوشحالی میکند. قرار بود در سریال "شمس العماره" به کارگردانی سامان مقدم ایفای نقش نماید اما از حضور در این کار تلویزیونی انصراف داد. دلیل این انصراف جراحی دهان و لثه ذکر شد. در سالهای اخیر از مهناز افشار بعنوان پولسازترین سینمای ایران یاد شده و حضورش در هر فیلم با فروش خوبی مواجه بوده است.
مهناز افشار در میان ورزشها به اسکی و شنا علاقه دارد و به آنها می پردازد و البته والیبال هم جزء ورزشهای مورد علاقه ی اوست. در بیشتر نقشهایی که بازی کرده به ارائه کاراکتر یک دختر شوخ و اجتماعی و برون گرا می پردازد.
مهناز افشار کاراکترهای خاکستری را به نقشهای کاملا مثبت و کاملا منفی ترجیح میدهد و معتقد است خاکستری بودن یک کاراکتر کمک میکند که تماشاگر تا انتهای فیلم برود و منتظر کشف جدیدی باشد. همیشه دوست داشت نقشهای متفاوت و عجیب غریب بازی کند و می گوید: "آرزویم این است که نقش آنتونی کویین در گوژ پشت نتردام را بازی کنم."



مهناز افشار

 

مهناز افشار می گوید تبریک تولد بهترین شادباشی است که تاکنون شنیده است و به معنای واقعی تولد را دوست دارد. خود را خیلی شکمو میداند و غذا خوردن را هم دوست دارد و می گوید: "به نظرم دست پختم عالی است چون به دلیل شکمو بودنم برای غذا پختن وقت می گذارم و طعم غذا هم برایم اهمیت فراوانی دارد" غذاهای مورد علاقه اش لوبیا پلو و ماکارونی است و به خاطر همین علاقه این غذاها را خیلی خوب می پزد. مهناز افشار می گوید در زندگی همه چیز را فقط از خدا میخواهم و بس.
مهناز افشار مدتی شوی لباس داشت اما به خاطر وقت گیر بودنش از این کار صرف نظر کرد. در سینما به قسمت و اتفاقات ناشی از آن که برای آدمها رخ میدهند اعتقاد دارد و می گوید "من معتقدم که مسیرم مشخص شده است." در کودکی از کارهای سخت که هیجان زیادی داشت لذت میبرد و به همین دلیل هیچوقت دوست نداشت دکتر یا مهندس شود بلکه میخواست راننده کام یون باشد.
مهناز افشار پس از اینکه بازی در فیلم "امشب شب مهتابه" را به پایان رساند در آفریقای جنوبی فیلم کوتاهی با عنوان "سیاه و سفید" پیرامون زندگی نلسون ماندلا ساخت که در آن موضوع آپارتاید را مورد توجه قرار داده است. اگر قرار باشد برای معرفی دنیا به فضایی ها یک فیلم را انتخاب کند آن فیلم "اشکها و لبخندها" خواهد بود.
مهناز افشار عاشق تزیینات منزل است و دوست دارد هر چند سال یکبار فضای جدیدی برای خانه طراحی کند. همیشه وقتی فیلمهای خودش را می بیند احساس می کند راضی نیست و انگار خودش را در فیلمها دوست ندارد.
مهناز افشار جنگ را ترسناک ترین پدیده در دنیا می داند. در تنها دوره برگزاری مراسم زرشک زرین سینمای ایران فیلم" شور عشق" جایزه زرشک زرین را دریافت کرد. وی که در این فیلم بازیگر نقش اول بود اعتقاد دارد اختصاص یافتن زرشک زرین به "شور عشق" باعث شد که فیلم دیده شود. پول را خیلی دوست دارد و شاید عجیب باشد که به خرج کردنش (چه برای خودش و چه اطرافیانش) هم علاقمند است.
مهناز افشار تا قبل از حضور در فیلم "دعوت" تجربه اسب سواری نداشت و برای ایفای نقشی که در این فیلم داشت قبل از هر کاری به سوار کاری رفت.

مدیر سایت بازدید : 552 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

شبنم قلی خانی بازیگر محبوب سینما و تلوزیون از ایران رفت

 

شبنم قلی خانی

 

بدون تعارف باید گفت او یکی از محبوب ترین بازیگران سریال های تلویزیونی است. شبنم قلی خانی که با مجموعه «مریم مقدس» در هجده سالگی خود را به عنوان پدیده بازیگری کشورمان مطرح کرد، در هر سریالی که حضور داشته، موفق عمل کرده و توانسته رضایت مخاطبان را جلب کند. اما حالا یک سالی می شود که از خانم قلی خانی کار جدیدی روی آنتن تلویزیون نرفته و فیلم جدیدی هم از او اکران نشده است و او کم کارترین دوره هنری خود را سپری می کند.

 

دلیل این کم کاری تا امروز از زبان شبنم قلی خانی بیان نشده بود و این اولین بار است که او از اقامت موقت خود در کشور استرالیا صحبت می کند و می گوید به خاطر موقعیت شغلی همسرش و همچنین ادامه تحصیل در رشته کارگردانی فیلم، تصمیم گرفته مدتی در کشور استرالیا زندگی کند و از دنیای بازیگری فاصله بگیرد.

 

مدتی است که کار جدیدی از شما ندیده ایم، این موضوع دلیل خاصی دارد؟

 

نزدیک به یک سال است که به خاطر وضعیت شغلی همسرم و همچنین ادامه تحصیل در رشته کارگردانی فیلم به کشور استرالیا سفر کرده ام. چند ماه اولی که به اینجا آمده بودیم بیشتر وقتم را به یادگیری زبان انگلیسی اختصاص دادم و الان هم مشغول ادامه تحصیل در رشته کارگردانی فیلم هستم. در این مدت هم به دلیل فشردگی کلاس ها، فرصتی دست نداد به ایران سفری داشته باشم اما الان که داریم با هم صحبت می کنیم کارهای آماده پخشی از من وجود دارد که فکر می کنم به زودی یا اکران می شود، یا از طریق تلویزیون تقدیم مردم خوبمان خواهد شد.

 

مگر در ایران در رشته کارگردانی تئاتر تحصیل نکرده بودی؟

 

درست است، من پیش از این در رشته کارگردانی تئاتر تحصیل کرده بودم و حتی مدت هفت سال در دانشگاه هم مشغول تدریس بودم اما در مورد کارگردانی فیلم، این رشته را به صورت تجربی دنبال می کردم و با ساخت هشت فیلم کوتاه مبانی ابتدایی آن را تجربه کرده بودم. اما حس کردم این تجربیات برای ورود به حیطه ساخت فیلم های بلند کافی نیست و دوست داشتم یک مقدار اصولی تر و حرفه ای تر با این مقوله آشنا شوم.

 

احتیاج داشتم یک مقدار مسائلی که طی این ۱۷ سال سر صحنه آموخته بودم را به صورت آکادمیک و به روزتر دنبال کنم. الان حس می کنم این تصمیم، درست بوده؛ چون ما در سینمایی کار می کنیم که خیلی از مسائل ابتدایی هم در آن رعایت نمی شود و قطعاً زمانی که به عنوان کارگردان وارد سینمای ایران شوم، این موارد را رعایت خواهم کرد.

 

چه مسائلی؟

 

یکی از مسائلی که اینجا خیلی بر آن تاکید می شود این است که صحنه فیلمبرداری باید برای همه عوامل امن و بی خطر باشد. این موضوع یکی از اولین مباحثی است که در دانشگاه به آن پرداخته می شود که سر صحنه فیلمبرداری چه مقدماتی را آماده کنیم تا نیازهای افراد حاضر در گروه تامین شود تا سلامت افراد به خطر نیفتد. اگر این مسائل در سینمای ایران هم به خوبی رعایت شود خیلی از اتفاقات تلخی که سال های اخیر برای عوامل زحمتکش سینمای ایران افتاده است، تکرار نخواهد شد. خیلی وقت ها خود من با خوردن آب ناسالم سر صحنه بیمار شده ام، این کوچکترین مسئله را بگیرید و به مرگ پیمان ابدی یا آسیب دیدگی شدید آقای اصغر شاهوردی برسید!

 

با توجه به اینکه یکی از بازیگران مورد علاقه تلویزیون بودی، نترسیدی که این دوری از فضای بازیگری باعث فراموش شدنت شود؟

 

تنها مسئله ای که نسبت به آن نگران نبودم، همین موضوع بود. فکر می کنم اینکه انسان برود و با دست پر باز گردد خیلی بهتر از آن است که مدام در معرض دید باشد و خودش را تکرار کند. فکر می کنم بد نیست گاهی انسان به خودش این فرصت را بدهد تا به روزتر شود و در نهایت با تجربه و آگاهی بیشتر به چرخه فعالیت باز گردد.

 

از طرفی در طول این سال ها بازیگران زیادی بوده اند که مدت زیادی از بازیگری فاصله گرفتند و وقتی قصد بازگشت دوباره به این حرفه را داشتند، نه تنها فراموش نشده اند، بلکه با آغوش باز مخاطب مواجه شده اند. مثلاً وقتی با خان گلچین در این مورد صحبت می کردم، ایشان می گفتند ۹ سال هیچ فعالیتی در زمینه بازیگری نداشتم و بدون هیچ مشکلی دوباره به این حرفه بازگشتم، یا خانم رزیتا غفاری که سه سال در خارج از کشور زندگی می کردند، در این مورد می گفتند دقیقاً سه روز بعد از اینکه به ایران بازگشتم، با من تماس گرفتند و قرارداد کار جدیدم را امضا کردم.

 

حتی با توجه به حال و روز بی رمق سینما و تلویزیون هم نگران فراموشی نیستید؟

 

نمی دانم تا وقتی که به ایران باز می گردم چه شرایطی در سینما و تلویزیون به وجود خواهد آمد اما با توجه به کارهای پخش نشده ای که از من وجود دارد، فکر نمی کنم چنین اتفاقی بیفتد. از طرفی بخشی از اتفاقات زندگی به تصمیم خود انسان بستگی ندارد و گاهی مجبوری که از یک سری مسائل فاصله بگیری! من اصلاً دوست نداشتم ایران را ترک کنم اما خب به دلیل شغل همسرم این اتفاق افتاد و من هم از این فرصت استفاده کردم و به تحصیل در رشته مورد علاقه ام پرداختم تا انشاءالله با دستی پر به کشورم باز گردم.

 

چقدر طول کشید با فضای زندگی استرالیا آشنا شوید؟

 

من الان یک سال است که به استرالیا آمده ام و هنوز نتوانسته ام به طور کامل با شرایط اینجا کنار بیایم! برادرم که بیش از بیست سال است در یکی دیگر از شهرهای استرالیا زندگی می کند هم هنوز نتوانسته با شرایط اخت شود و خودش را هنوز هم ایرانی می داند. خواهر و مادرم در ایران هستند و دلم پیش آنهاست و مدام از طریق اینترنت و تلفن با آنها صحبت می کنم. اخبار فرهنگی و سینمایی ایران را دنبال می کنم و در جریان اتفاقات کشور هستم. زندگی در استرالیا را به چشم یک تجربه نگاه می کنم، تجربه ای که در آینده به من قطعاً کمک خواهد کرد.

 

 

ممکن است که قید بازیگری را بزنید و برای همیشه در استرالیا بمانید؟

 

نه، اصلاً! فکر نمی کنم این اتفاق بیفتد و تصمیم دارم بلافاصله بعد از اتمام تحصیلم، به ایران بازگردم و در کنار مردم خوب و مهربان کشورم زندگی کنم.

 

با توجه به اینکه در ایران با مادرتان زندگی می کردید و من می دانم چقدر به هم نزدیک بودید، چرا مادرتان با شما در این سفر همراه نشد؟

 

راه دور است و پرواز طولانی و مادرم هم سال ها در ایران زندگی کرده است و سخت است که بعد از این همه سال به کشور دیگری بیاید و برای مدتی زندگی را در این کشور ادامه دهد! ما به هم خیلی وابسته بودیم و این دوری برای هر دوی ما خیلی سخت است. الان هم که هر روز با هم صحبت می کنیم، نگرانی خودش را از این بابت که مبادا در استرالیا ماندگار شوم، بیان می کند که من هم هر بار این اطمینان را به او می دهم که قطعاً به ایران باز خواهم گشت.

 

و چرا در همان شهری که برادرتان هم حضور دارد، ساکن نشدید؟

 

به دلیل شرایط کاری همسرم مجبور شدیم در شهری ساکن شویم که با شهری که برادرم ساکن آنجاست، مقداری فاصله دارد.

 

ایرانی های دیگر هم در این شهر هستند؟

 

بله، هموطنان ایرانی ما در این شهر هم حضور دارند و حتی چند رستوران ایرانی هم وجود دارد که غذاهای ایرانی به مشتریانش ارائه می دهد. در جشن های سنتی ایرانی هم، ایرانی ها دور هم جمع می شوند و فرهنگ ایرانی را زنده نگه می دارند.

 

این اولین نوروزی است که در ایران نیستید، درسته؟

 

بله، سال گذشته تحویل سال در ایران بودم و نهم فروردین عازم استرالیا شدم. نوروز ۹۲، اولین عیدی است که در ایران و در کنار مادرم نیستم و انشاءالله نوروز امسال را در کنار ایرانیان خونگرمی که اینجا هستند جشن خواهیم گرفت.

 

احتمالاً قرار نیست اولین فرزند شبنم قلی خانی در استرالیا متولد شود؟

 

مادرم هم به شدت اصرار دارد که من برای اینکه از تنهایی در بیایم، بچه دار شوم. اما خب اینکه من بخواهم در یک کشور غریبه و دور از مادر و خواهرم، بچه دار شوم یک مقدار برایم سخت است و فعلاً در موردش فکر نکرده ام.

 

درباره سال جدید چه دارید بگویید؟

 

سال ۹۲، سال مار است و از آنجایی که من هم در سال مار به دنیا آمده ام، این سال را سال خوبی پیش بینی می کنم. امیدوارم این سال برای همه مردم ایران خوب و پر از اتفاق های خوشحال کننده باشد و با فراموش کردن خصوصیات بد مار، به ویژگی های خوبش فکر کرده و به سمت تعالی حرکت کنند.

 

فکر می کنم ماخوذ به حیا بودن و خجالتی بودن، دو مقوله تفکیک شده از یکدیگر است. من به خاطر تربیت خانوادگی ماخوذ به حیا هستم اما خجالتی بودن را قبول ندارم. شاید به خاطر نقش هایی که بازی کرده ام این تصور وجود دارد که من آدم خجالتی هستم اما در زندگی شخصی هیچ وقت خجالتی نبوده ام و جایی که حس کنم دارند حقم را پایمال می کنند، محکم می ایستم و حقم را مطالبه می کنم.

 

در مورد سخت بودن حضور در کلاس هم باید بگویم که خوشبختانه مشکلی از این نظر برایم وجود نداشت. از آنجا که استرالیا کشوری است که از ملیت های مختلف در آن حضور دارند، اهالی این کشور خیلی راحت با افراد غیر بومی کنار می آیند و خوشبختانه همه چیز خوب است. اتفاقاً اکثراً تا متوجه می شدند که من ایرانی هستم خیلی مشتاقانه می آمدند و سوالاتی در مورد فرهنگ و رسوم ایرانی از من می پرسیدند. شاید جالب باشید بدانید که سینمای مستند در استرالیا، رشته مهمی به شمار می رود و خیلی از کسانی که با من همکلاس هستند، به تماشای مستند در مورد طبیعت و فرهنگ ایران علاقمندند.

 

اینجا در استرالیا به بازیگر به دید یک پرنسس نگاه می کنند و او را پادشاه صحنه می دانند و احترام خاصی برایش قائل هستند.

 

در مدت زمانی که در ایران تدریس می کردم، هفته اول که کلاس تقریباً خالی بود، هفته دوم تا ساعت ۱۱ صبح طول می کشید که کلاس پر شود و در نهایت هفته سوم کلاس ها به قول معروف جان می گرفت، اما اینجا از همان جلسه اول، کلاس ها با حداکثر ظرفیت و سر ساعت فعالیت شان را آغاز می کنند.

 

شاید جالب باشد بدانید علیرغم حاکم بودن قانون در کلاس، رابطه دوستانه ای هم بین بچه ها و اساتید وجود دارد و حتی بچه ها استاد را با نام کوچکش صدا می زنند.

 

اینجا مردم شب ها، خیلی زود می خوابند و از آن طرف صبح ها ساعت ۶ اکثر مردم در خیابان در حال ورزش هستند.

 

ما هم مجبوریم که زود بخوابیم چون اکثر مغازه ها ۵ عصر بسته می شود و ناخودآگاه روز کاری زود به پایان می رسد و از طرفی کلاس ها هم در ساعت های اولیه صبح تشکیل می شود و برای اینکه سرحال سرکلاس حاضر شوم، مجبورم که شب ها زود بخوابم.

 

شهری که ما در آن سکونت داریم، یازدهمین شهر گران دنیاست. یک سری موارد مثل هزینه سوخت یا اجاره بها خیلی گران است اما نکته ای که وجود دارد این است که یک نوع نسبت بین درآمد و هزینه ها وجود دارد که تمام اقشار جامعه می توانند از عهده امور زندگی بربیایند.

 

شش ماه اول که آمده بودیم، فیلمنامه های زیادی برایم فرستاده شد اما متاسفانه هیچ کدام باب میل من نبود و سوژه های تکراری را دستمایه خود قرار داده بودند که برایم جذابیت نداشت. بدون شک اگر کاری پیشنهاد شود که من را وسوسه کند، قطعاً به ایران باز می گردم و بعد از اتمام پروژه دوباره به استرالیا می روم تا درسم را ادامه دهم.

مدیر سایت بازدید : 211 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

دانلود آخرین قسمت سریال عمر گل لاله

دانلود آخرین قسمت سریال عمر گل لاله

قسمت آخر سریال عمر گل لاله

دانلود

 

در این کلیپ سرنوشت توپراک و سرنوشت یشیم را می توانید مشاهده کنید.

حجم کلیپ: ۸٫۴ مگابایت

فرمت کلیپ: flv (برای پخش کلیپ می توانید از نرم افزار Km Player استفاده کنید)

 

دانلود

مدیر سایت بازدید : 329 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

خلاصه آخرین قسمت سریال شمیم عشق

خلاصه آخرین قسمت سریال شمیم عشق

خلاصه داستان سریال شمیم عشق

 

ژانر : عاشقانه
کارگردان: Atil Inaç, Ulas Inan Inaç
بازیگران : Murat Ünalmis, Birce Akalay and Selen Soyder
سال تولید : ۲۰۱۰
محصول : ترکیه
زمان : میانگین هر قسمت ۴۵ دقیقه
کانال پخش کننده : Gem TV
خلاصه داستان : دو خواهر هاوا (حوا) و توپراک عاشق مردی ثروتمند بنام یوسف می شوند که بسیار خوش گذران بوده و از رابطه با یک دختر قبل از ازدواج بچه دار می شوند . مادر بچه شب دنیا آمدنش می میرد و یوسف که فرزندش را به خانه آورده باعث دردسر او می شود .مادر یوسف در شهر به دنبال مادری می گردد تا بتواند نوه اش را شیر دهد و توپراک که تازه دخترش را از دست داده این مسئولیت را قبول می کند . توپراک از همسرش اجازه گرفته و به خانه یوسف می رود و آنجا عاشق او می شود و اما خواهرش حوا را نیز با خود می برد .هاوا نامزد بوده اما به ثروت بزرگ یوسف چشم می دوزد و کم کم از او خوشش می آید و …

منور یه مدت با پدر باده رابطه داشت ولی بعدا با یه پسر جوان آشنا میشه وبا هاش از دواج میکنه

باده از یوسف تلاق می گیره و بعد عاشق مهمت میشه و باهاش ازدواج میکنه

حوا و یوسف باهم ازدواج میکنن اما بعد یوسف میمیره و حواهم از یوسف بچه دار میشه ولی بعد حوا هم  میمیره

دو نقش جدید وارد سریال میشن که یکیش حسین کنان هست و یکی دیگه یه دختر دیگه هست و این دوتا عاشق هم میشن و بعد اتفاق های زیادی میفته …

تعداد صفحات : 3

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6516
  • کل نظرات : 52
  • افراد آنلاین : 28
  • تعداد اعضا : 1181
  • آی پی امروز : 777
  • آی پی دیروز : 826
  • بازدید امروز : 3,945
  • باردید دیروز : 4,463
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 138,467
  • بازدید ماه : 138,467
  • بازدید سال : 2,129,196
  • بازدید کلی : 8,328,498